عنوان صفحه
فصل اول 7
مقدمه 8
بيان مسئله 15
اهداف تحقيق 17
ضرورت واهميت تحقيق 19
سوال مسئله 20
اضطراب 21
اختلال خلقي عاطفي 22
جانباز 23
روان درماني 24
ناهنجاري 25
فصل دوم 27
روش تحقيق ( ادبيات و پيشينه تحقيق ) 28
نظريه علل افسردگي 29
نظريه هاي يادگيري 30
مروري برتحقيقات انجام شده 35
علائم افسردگي 36
علائم عمومي افسردگي 38
طبقه بندي افسردگي براساس علائم و نشانه ها 40
انواع باليني افسردگي 46
همه گيرشناسي افسردگي ( شيوع افسردگي ) 47
سبب شناسي افسردگي ( علل افسردگي ) 49
افسردگي و تجارت نخستين كودكي 50
علل افسردگي هاي بيمار گونه 51
فصل سوم 55
جامعه آماري مورد 56
حجم نمونه 56
روش آماري 59
فصل چهارم 60
نمودار شماره (1) 67
نمودار شماره (2) 68
تجزيه و تحليل آماري 69
تحليل نتايج 71
فصل پنجم 72
بحث و نتيجه 73
محدوديتهاي 74
پيشنهادات 76
ضميمه 78
تست افسردگي بك 79
منابع و ماخذ 85
مقدمه
افسردگي يكي از رايج ترين انواع ناراحتيهاي رواني است كه باعث مراجعه به روانپزشكان ،روانشناسان و ديگر متخصصان بهداشت رو اني مي گردد . از اين لحاظ افسردگي با سرما خوردگي در ميان ناراحتيها ي جسمي قابل مقايسه است . در هر لحظه از زمان 15 تا 20 در صد افراد بزرگسال جامعه ممكن است عوارض و نشانه هاي مختلف افسردگي شديد را از خود نشان دهند .حداقل 12 درصد از جمعيت كشور هاي پيشرفته در طي عمر خود براي معالجعه علايم افسردگي شديد به متخصصان رواني مراجعه مي كنند و حدس زده مي شود كه 75در صد افرادي كه در موسسات درمان رواني بستري ميشوند دچار افسردگي هستند . به دلايلي كه هنوز كاملاًروشن نيست در صد بيشتري از بانوان دچار افسردگي مي شوند ،نسبت زنان به مردان افسرده در ممالك پيشرفته صنعتي تقريباً2به1 مي با شد . افسردگي از زمان باستان شايع ترين نوع ((نا بساماني عاطفي )) شناخته شده است و در بسياري از مدارك زمان گذشته مي توان آثار آن را مشاهده كرد در حدود 450 سال پيش از ميلاد مسيح ،بقراط از اين بيماري به نام ملانكولي ياد كرده است . از مطالعه تاريخ چنين بر مي آيد كه دانشمندان ايراني مانند ابو علي سينا ور ازي اين بيماري را مي شناختند و از آن به عنوان عارضه اي رواني ياد كرده اند در سال 1986 كراپلين ،افسردگي را جزء بيماريهاي عاطفي (اختلالات خلقي )طبقه بندي كرد . از آغاز دوره پيش سنگ تا قرون 16تا 17 تكامل بشر از لحاظ ساز گاري اجتماعي و آسايش زندگي بسيار پايين بود . باانقلاب صنعتي همه چيز شروع به تحول نمود . صنعت رشد فزاينده اي پيدا كرد ،شهر هاي متمدني مثل لندن ،نيويورك و توكيو به سرعت توسعه يافتند ،جمعيت شهرها به چندين برابر رسيد و سطح در آمد مردم به شكل قا بل توجهي افزايش يافت اغلب مردم غربي در كمال رفاه و آسايش زندگي مي كردند اما ساختمان جسماني و عقلاني بشر در چند هزار سال گذشته تغيير بسيار جزِِئي حاصل كرد ،انسان مجبور بوده است تطابق و تغيير موقعيت را بياموزد ليكن وا كنشهاي اساسي و غريزه اي او هنوز هم شباهت بسيار نزديكي با حيوانات عالي تر دارد و اين همان مطلبي است كه اريك فرام در تئوري خود در بارهٌ شخصيت گفته ، و آن اينكه انسان زماني كه براي آزادي از اصل خود ، يعني طبيعت جدا شده و به زندگي متمدن شهري روي آورده ، احساس تنهايي مي كند و اين احساس موجب اضطراب و افسردگي او شده است كه اين مطلب ازدياد افسردگي را در جوامع صنعتي تأييد مي كند .
ناراحتيهاي گوناگون رواني و از جمله افسردگي طبيعتاٌ در درجات شديد خود جسم آدمي را هم تحت تأثير قرار مي دهد و شخص را تا حد بيماريهاي روان ــ تني (1) پيش مي برد.
حد نهايت آسيبي كه ناراحتيهاي رواني ، از جمله افسردگي ايجاد مي كنند خود كشي (2) مي باشد . بيماريهاي روان ــ تني ناشي از تأثيراختلالات رواني مانند اضطراب و افسردگي بر روي جسم انسان است . به عقيده تعدادي از دانشمندان و به خصوص پژوهشگران انگليسي كه در اين مورد تحقيقات متعددي انجام داده اند علت بسياري از بيماريهاي جسمي (مثل زخم معده ، ناراحتيهاي قلبي و عروقي ، سكته هاي مغزي ، فشار خون و تعدادي از درد هاي مفاصل و...) را ناشي از فشار ها و استرسهاي رواني ميدانند ،
عده اي عقيده دارند تعداد اين بيماريهاي روان تني بيش از 60 در صد بيماريهاي جسمي مي باشد .
افسردگي درجات و انواع مختلفي دارد و از عوامل متعددي ممكن است ناشي گردد.
اين عوامل شامل : سرشت طبيعي (3) ، وراثت ، اختلال در فعاليت شيميايي و هورموني بدن ، تجارب خانوادگي (بخصوص داشتن پدر و مادر افسرده يا الكليك)،
از دست دادن يكي از والدين بخصوص مادر در اوايل زندگي يا محروميت از علاقه و محبت والدين ، حوادث ناراحت كننده و منفي در سالهاي اخير زندگي ، گرفتاري با همسر يا زوجه اي خشن و پر خاشگر ، نداشتن روابط اجتماعي نزديك با افراد قابل اعتماد ، بر خوردار نبودن از حمايت اجتماعي كافي و بالاخره نداشتن يا از دست دادن حسن احترام يا اعتماد به خود مي باشد و يا مي توان افسردگي را ناشي ازنگرش منفي نسبت به خود يا استدلالهاي غلط در مورد وقايع مختلف زندگي و شناخت نادرست نسبت به آنها دانست .
فصل اول 7
مقدمه 8
بيان مسئله 15
اهداف تحقيق 17
ضرورت واهميت تحقيق 19
سوال مسئله 20
اضطراب 21
اختلال خلقي عاطفي 22
جانباز 23
روان درماني 24
ناهنجاري 25
فصل دوم 27
روش تحقيق ( ادبيات و پيشينه تحقيق ) 28
نظريه علل افسردگي 29
نظريه هاي يادگيري 30
مروري برتحقيقات انجام شده 35
علائم افسردگي 36
علائم عمومي افسردگي 38
طبقه بندي افسردگي براساس علائم و نشانه ها 40
انواع باليني افسردگي 46
همه گيرشناسي افسردگي ( شيوع افسردگي ) 47
سبب شناسي افسردگي ( علل افسردگي ) 49
افسردگي و تجارت نخستين كودكي 50
علل افسردگي هاي بيمار گونه 51
فصل سوم 55
جامعه آماري مورد 56
حجم نمونه 56
روش آماري 59
فصل چهارم 60
نمودار شماره (1) 67
نمودار شماره (2) 68
تجزيه و تحليل آماري 69
تحليل نتايج 71
فصل پنجم 72
بحث و نتيجه 73
محدوديتهاي 74
پيشنهادات 76
ضميمه 78
تست افسردگي بك 79
منابع و ماخذ 85
مقدمه
افسردگي يكي از رايج ترين انواع ناراحتيهاي رواني است كه باعث مراجعه به روانپزشكان ،روانشناسان و ديگر متخصصان بهداشت رو اني مي گردد . از اين لحاظ افسردگي با سرما خوردگي در ميان ناراحتيها ي جسمي قابل مقايسه است . در هر لحظه از زمان 15 تا 20 در صد افراد بزرگسال جامعه ممكن است عوارض و نشانه هاي مختلف افسردگي شديد را از خود نشان دهند .حداقل 12 درصد از جمعيت كشور هاي پيشرفته در طي عمر خود براي معالجعه علايم افسردگي شديد به متخصصان رواني مراجعه مي كنند و حدس زده مي شود كه 75در صد افرادي كه در موسسات درمان رواني بستري ميشوند دچار افسردگي هستند . به دلايلي كه هنوز كاملاًروشن نيست در صد بيشتري از بانوان دچار افسردگي مي شوند ،نسبت زنان به مردان افسرده در ممالك پيشرفته صنعتي تقريباً2به1 مي با شد . افسردگي از زمان باستان شايع ترين نوع ((نا بساماني عاطفي )) شناخته شده است و در بسياري از مدارك زمان گذشته مي توان آثار آن را مشاهده كرد در حدود 450 سال پيش از ميلاد مسيح ،بقراط از اين بيماري به نام ملانكولي ياد كرده است . از مطالعه تاريخ چنين بر مي آيد كه دانشمندان ايراني مانند ابو علي سينا ور ازي اين بيماري را مي شناختند و از آن به عنوان عارضه اي رواني ياد كرده اند در سال 1986 كراپلين ،افسردگي را جزء بيماريهاي عاطفي (اختلالات خلقي )طبقه بندي كرد . از آغاز دوره پيش سنگ تا قرون 16تا 17 تكامل بشر از لحاظ ساز گاري اجتماعي و آسايش زندگي بسيار پايين بود . باانقلاب صنعتي همه چيز شروع به تحول نمود . صنعت رشد فزاينده اي پيدا كرد ،شهر هاي متمدني مثل لندن ،نيويورك و توكيو به سرعت توسعه يافتند ،جمعيت شهرها به چندين برابر رسيد و سطح در آمد مردم به شكل قا بل توجهي افزايش يافت اغلب مردم غربي در كمال رفاه و آسايش زندگي مي كردند اما ساختمان جسماني و عقلاني بشر در چند هزار سال گذشته تغيير بسيار جزِِئي حاصل كرد ،انسان مجبور بوده است تطابق و تغيير موقعيت را بياموزد ليكن وا كنشهاي اساسي و غريزه اي او هنوز هم شباهت بسيار نزديكي با حيوانات عالي تر دارد و اين همان مطلبي است كه اريك فرام در تئوري خود در بارهٌ شخصيت گفته ، و آن اينكه انسان زماني كه براي آزادي از اصل خود ، يعني طبيعت جدا شده و به زندگي متمدن شهري روي آورده ، احساس تنهايي مي كند و اين احساس موجب اضطراب و افسردگي او شده است كه اين مطلب ازدياد افسردگي را در جوامع صنعتي تأييد مي كند .
ناراحتيهاي گوناگون رواني و از جمله افسردگي طبيعتاٌ در درجات شديد خود جسم آدمي را هم تحت تأثير قرار مي دهد و شخص را تا حد بيماريهاي روان ــ تني (1) پيش مي برد.
حد نهايت آسيبي كه ناراحتيهاي رواني ، از جمله افسردگي ايجاد مي كنند خود كشي (2) مي باشد . بيماريهاي روان ــ تني ناشي از تأثيراختلالات رواني مانند اضطراب و افسردگي بر روي جسم انسان است . به عقيده تعدادي از دانشمندان و به خصوص پژوهشگران انگليسي كه در اين مورد تحقيقات متعددي انجام داده اند علت بسياري از بيماريهاي جسمي (مثل زخم معده ، ناراحتيهاي قلبي و عروقي ، سكته هاي مغزي ، فشار خون و تعدادي از درد هاي مفاصل و...) را ناشي از فشار ها و استرسهاي رواني ميدانند ،
عده اي عقيده دارند تعداد اين بيماريهاي روان تني بيش از 60 در صد بيماريهاي جسمي مي باشد .
افسردگي درجات و انواع مختلفي دارد و از عوامل متعددي ممكن است ناشي گردد.
اين عوامل شامل : سرشت طبيعي (3) ، وراثت ، اختلال در فعاليت شيميايي و هورموني بدن ، تجارب خانوادگي (بخصوص داشتن پدر و مادر افسرده يا الكليك)،
از دست دادن يكي از والدين بخصوص مادر در اوايل زندگي يا محروميت از علاقه و محبت والدين ، حوادث ناراحت كننده و منفي در سالهاي اخير زندگي ، گرفتاري با همسر يا زوجه اي خشن و پر خاشگر ، نداشتن روابط اجتماعي نزديك با افراد قابل اعتماد ، بر خوردار نبودن از حمايت اجتماعي كافي و بالاخره نداشتن يا از دست دادن حسن احترام يا اعتماد به خود مي باشد و يا مي توان افسردگي را ناشي ازنگرش منفي نسبت به خود يا استدلالهاي غلط در مورد وقايع مختلف زندگي و شناخت نادرست نسبت به آنها دانست .
zip