مبانی نظری یادگیری و تکلیف
دارای 90 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
یادگیری و تکلیف
فصل دوم
مقدمه 15
يادگيري از ديدگاه روانشناسي رفتارگرا 16
يادگيري از ديدگاه روانشناسي شناختي 18
نظريه رشدشناختي پياژه 20
نظريه يادگيري گشتالت 22
نظريه يادگيري معنيدار كلامي 23
نظريه پردازش اطلاعات 26
راهبردهاي شناختي - فراشناختي 30
راهبردهاي تكرار در تكاليف ساده يادگيري 33
راهبرد مرور ذهني در تكاليف پيچيده يادگيري 34
راهبرد بسط دهي در تكاليف پايه 36
راهبرد بسط دهي در تكاليف پيچيده 37
راهبرد سازماندهي در تكاليف پايه 38
راهبرد سازماندهي در تكاليف پيچيده يادگيري 39
فراشناخت 40
معلمان كارآمد 46
پرورش مهارتهاي فكري 47
پرورش مهارتهاي حل مسئله 48
مهارتهاي تدريس 52
دستورالعملهاي قبل از مطالعه 57
دستورالعملهاي بعد از مطالعه 60
دستورالعملهاي جهت گسترش حافظه 61
دستورالعملهاي بهسازي حافظه 63
ادبيات پژوهش موجود در موضوع مورد مطالعه 65
فصل دوم
مقدمه
ريشه مكاتب عمده روانشناسي را بايد در دو فلسفه تجربهگرايي و فردگرايي جستجو نمود در فلسفه تجربه گرايي، اعتقاد براين است كه «تجربه» تنها منبع اصلي دانشاندوزي است ويادگيري از راه كسب تجربه حسي صورت ميگيرد. از اين رو گفته ميشود انديشه هاي انسان مستقيماً از تجارب حسي مايه ميگيرد. اين انديشهها يا نتيجه مستقيم تجارب حسي هستند يا از تركيب و تداعي ميان آن تشكيل مييابند.
برخلاف فلسفه تجربهگرايي، فلسفه فردگرايي، عقل يا خرد را منبع اصلي دانش ميداند. از نظر فردگرايان تجارب حسي دادههاي نامنظم و درهم و بر هم هستند كه مواد خام استدلال عقلي به حساب ميآيند ويادگيري نتيجه استدلال عقلي است كه درآن دادههاي خام برحسب طبقات معيني از فرضهاي ادراكي ذاتي ذهن، در اشكال معيني تفسير ميشوند. (هليگارد وباور 1975) (نقل ازسيف 1373)
تمامي نظريات رفتار گرا كه در عين حال تداعي گرا هم هستند،درفلسفه تجربه گرا ريشه دارند و اين نظريات اصول وقوانين حاكم بر آن فلسفه را در طرح نظريههاي خود به نوعي منعكس ساختهاند. در حاليكه روانشناسي گشتالت، و روانشناسي شناختي ريشه در فلسفه فردگرايي دارد امروزه با تغيير نگرش از نظريههاي رفتارگرا به نظريههاي شناختي توجه به راهبردهاي يادگيري رونق گرفته است. يعني در حاليكه رفتار گرايان جهت تبيين انديشه و رفتار ارتباط (پيوند) محرك وپاسخ را توضيح ميدهند، به قول فارنهام- ديگوري با ظهور روان شناسي شناختي، ما اكنون به جاي پيوندها از فرايندها وساختارها صحبت ميكنيم.
روان شناسي شناختي، يادگيرنده را موجود فعال در پردازش قلمداد ميكند و يادگيري در اين رويكرد فرايندي فعال است كه درون يادگيرنده به وقوع ميپيوندد و در اين ميان تحت تأثير ياد گيرنده نيز ميباشد. (وين اشتاين و ماير 1986)
با توجه به آنچه گذشت به نظر ميرسد مروري بر روانشناسي رفتارگرا و شناختي وبه تبع آن پردازش اطلاعات، زمينه لازم جهت تبيين راهبردهاي يادگيري وبررسي پژوهشهاي مربوطه به آن فراهم شود كه در ادامه به آن پرداخته ميشود.
يادگيري از ديدگاه روانشناسي رفتارگرا
براي روانشناسان رفتارگرا موضوع مهم علم روانشناسي، رفتار آشكار موجود زنده است. و يادگيري(چه ساده و چه پيچيده) را كسب رفتارهاي مختلف دانسته و نحوة كسب رفتار را غالباً فرايندهاي شرطي سازي توجيه ميكنند.
روانشناساني همچون تراندايك، پاولف، گاتري، مال، اسكينر و پيروان آنها معتقدند براي اينكه روانشناسي به صورت علم درآيد نياز به موضوعي با ثبات وقابل اندازهگيري دارد وآن موضوع رفتار است.
از نظر واتسون بنيانگذار رفتارگرايي (1929)«رفتارگرا نميتواند هوشياري را در لولة آزمايش علمش بيابد، رفتارگرا يك شاخة آزمايشي دقيق از علوم طبيعي است وهدف آن كنترل رفتار است. ودرون نگري هيچ جايي در روشهاي آن ندارد. رفتارگرا در هيچ جا شواهد مربوط به جريان هوشياري را نمييابد.»
بنابراين با ظهور وگسترش رفتارگرايي، رويدادهاي ذهني وفرايندهاي رواني كه براي هزاران سال كانون توجه تحقيقات دانش شناسي بود، ناديده گرفته شد. و هدف روانشناسي از كوشش براي درك هوشياري به پيشبيني وكنترل رفتار تغيير يافت.
ازنظر رفتارگرايان يادگيري صرفاً به دليل پشت سر هم آمدن رويدادها در يك فاصلة زماني كوتاه رخ ميدهد. شرطيسازي كلاسيك،شرطيسازي وسيلهاي و شرطي سازي كنشگر طرق مختلف تبيين يادگيري از نظر رفتارگرايان است.و قوانيني چون مجاورت، بسامد وتقويت سني عمل در نظريات آموزشي برآمده از رفتارگرايي هستند.
رفتارگرايان معتقدند در يادگيري تداعيهاي محرك-پاسخ، عادات ووابستگيها آموخته ميشود. به نظرآنها تقويت شرط لازم براي يادگيري است. و يادگيرنده در برخورد با مسائل تازه شبيه به برخورد با مسائل مشابه گذشته عمل ميكند و اگر قبلاً با مسائل مشابه مواجه نشده باشد به كوشش وخطاي رفتاري ميپردازد.
معلم پيرو نظريه رفتارگرا بيشتر تدارك بيننده تجارب يادگيري است. ومهمترين وظيفه اوتدارك محيطي است كه نسبت به رفتارهايي كه آموزشگاه مهم تشخيص ميدهد حساس باشد. يعني محيطي به وجودآيد كه آن دسته از رفتارهايي كه مطابق با اهداف از پيش تعيين شده است را تقويت نمايد. بدين ترتيب فرايند يادگيري در رويكرد رفتاري صرفاً متمركز بر معلم وفعاليتهاي آموزشي اوست و يادگيرنده نقشي منفعل گيرنده دانش را دارد. (هرگنهان ،السون 1997)
يادگيري از ديدگاه روانشناسي شناختي
از نظر روانشناسان شناختي رفتار به صورت وسيله يا سرعتي براي استنباط و استنتاج پديدههاي شناختي يا آنچه در ذهن انسان ميگذرد مورد توجه قرار ميگيرد. وعلاقه آنها بيشتر به فرايندهاي ذهني است كه از طريق آنها اطلاعات دريافت ميشوند و به راههاي مختلف تغيير مييابند و به صورت رمز در آمده درحافظه ذخيره ميگردند و در نهايت براي استفادههاي بعدي از حافظه بازيابي ميشوند. (نيسر 1967 به نقل از سيف 1373)
دارای 90 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
یادگیری و تکلیف
فصل دوم
مقدمه 15
يادگيري از ديدگاه روانشناسي رفتارگرا 16
يادگيري از ديدگاه روانشناسي شناختي 18
نظريه رشدشناختي پياژه 20
نظريه يادگيري گشتالت 22
نظريه يادگيري معنيدار كلامي 23
نظريه پردازش اطلاعات 26
راهبردهاي شناختي - فراشناختي 30
راهبردهاي تكرار در تكاليف ساده يادگيري 33
راهبرد مرور ذهني در تكاليف پيچيده يادگيري 34
راهبرد بسط دهي در تكاليف پايه 36
راهبرد بسط دهي در تكاليف پيچيده 37
راهبرد سازماندهي در تكاليف پايه 38
راهبرد سازماندهي در تكاليف پيچيده يادگيري 39
فراشناخت 40
معلمان كارآمد 46
پرورش مهارتهاي فكري 47
پرورش مهارتهاي حل مسئله 48
مهارتهاي تدريس 52
دستورالعملهاي قبل از مطالعه 57
دستورالعملهاي بعد از مطالعه 60
دستورالعملهاي جهت گسترش حافظه 61
دستورالعملهاي بهسازي حافظه 63
ادبيات پژوهش موجود در موضوع مورد مطالعه 65
فصل دوم
مقدمه
ريشه مكاتب عمده روانشناسي را بايد در دو فلسفه تجربهگرايي و فردگرايي جستجو نمود در فلسفه تجربه گرايي، اعتقاد براين است كه «تجربه» تنها منبع اصلي دانشاندوزي است ويادگيري از راه كسب تجربه حسي صورت ميگيرد. از اين رو گفته ميشود انديشه هاي انسان مستقيماً از تجارب حسي مايه ميگيرد. اين انديشهها يا نتيجه مستقيم تجارب حسي هستند يا از تركيب و تداعي ميان آن تشكيل مييابند.
برخلاف فلسفه تجربهگرايي، فلسفه فردگرايي، عقل يا خرد را منبع اصلي دانش ميداند. از نظر فردگرايان تجارب حسي دادههاي نامنظم و درهم و بر هم هستند كه مواد خام استدلال عقلي به حساب ميآيند ويادگيري نتيجه استدلال عقلي است كه درآن دادههاي خام برحسب طبقات معيني از فرضهاي ادراكي ذاتي ذهن، در اشكال معيني تفسير ميشوند. (هليگارد وباور 1975) (نقل ازسيف 1373)
تمامي نظريات رفتار گرا كه در عين حال تداعي گرا هم هستند،درفلسفه تجربه گرا ريشه دارند و اين نظريات اصول وقوانين حاكم بر آن فلسفه را در طرح نظريههاي خود به نوعي منعكس ساختهاند. در حاليكه روانشناسي گشتالت، و روانشناسي شناختي ريشه در فلسفه فردگرايي دارد امروزه با تغيير نگرش از نظريههاي رفتارگرا به نظريههاي شناختي توجه به راهبردهاي يادگيري رونق گرفته است. يعني در حاليكه رفتار گرايان جهت تبيين انديشه و رفتار ارتباط (پيوند) محرك وپاسخ را توضيح ميدهند، به قول فارنهام- ديگوري با ظهور روان شناسي شناختي، ما اكنون به جاي پيوندها از فرايندها وساختارها صحبت ميكنيم.
روان شناسي شناختي، يادگيرنده را موجود فعال در پردازش قلمداد ميكند و يادگيري در اين رويكرد فرايندي فعال است كه درون يادگيرنده به وقوع ميپيوندد و در اين ميان تحت تأثير ياد گيرنده نيز ميباشد. (وين اشتاين و ماير 1986)
با توجه به آنچه گذشت به نظر ميرسد مروري بر روانشناسي رفتارگرا و شناختي وبه تبع آن پردازش اطلاعات، زمينه لازم جهت تبيين راهبردهاي يادگيري وبررسي پژوهشهاي مربوطه به آن فراهم شود كه در ادامه به آن پرداخته ميشود.
يادگيري از ديدگاه روانشناسي رفتارگرا
براي روانشناسان رفتارگرا موضوع مهم علم روانشناسي، رفتار آشكار موجود زنده است. و يادگيري(چه ساده و چه پيچيده) را كسب رفتارهاي مختلف دانسته و نحوة كسب رفتار را غالباً فرايندهاي شرطي سازي توجيه ميكنند.
روانشناساني همچون تراندايك، پاولف، گاتري، مال، اسكينر و پيروان آنها معتقدند براي اينكه روانشناسي به صورت علم درآيد نياز به موضوعي با ثبات وقابل اندازهگيري دارد وآن موضوع رفتار است.
از نظر واتسون بنيانگذار رفتارگرايي (1929)«رفتارگرا نميتواند هوشياري را در لولة آزمايش علمش بيابد، رفتارگرا يك شاخة آزمايشي دقيق از علوم طبيعي است وهدف آن كنترل رفتار است. ودرون نگري هيچ جايي در روشهاي آن ندارد. رفتارگرا در هيچ جا شواهد مربوط به جريان هوشياري را نمييابد.»
بنابراين با ظهور وگسترش رفتارگرايي، رويدادهاي ذهني وفرايندهاي رواني كه براي هزاران سال كانون توجه تحقيقات دانش شناسي بود، ناديده گرفته شد. و هدف روانشناسي از كوشش براي درك هوشياري به پيشبيني وكنترل رفتار تغيير يافت.
ازنظر رفتارگرايان يادگيري صرفاً به دليل پشت سر هم آمدن رويدادها در يك فاصلة زماني كوتاه رخ ميدهد. شرطيسازي كلاسيك،شرطيسازي وسيلهاي و شرطي سازي كنشگر طرق مختلف تبيين يادگيري از نظر رفتارگرايان است.و قوانيني چون مجاورت، بسامد وتقويت سني عمل در نظريات آموزشي برآمده از رفتارگرايي هستند.
رفتارگرايان معتقدند در يادگيري تداعيهاي محرك-پاسخ، عادات ووابستگيها آموخته ميشود. به نظرآنها تقويت شرط لازم براي يادگيري است. و يادگيرنده در برخورد با مسائل تازه شبيه به برخورد با مسائل مشابه گذشته عمل ميكند و اگر قبلاً با مسائل مشابه مواجه نشده باشد به كوشش وخطاي رفتاري ميپردازد.
معلم پيرو نظريه رفتارگرا بيشتر تدارك بيننده تجارب يادگيري است. ومهمترين وظيفه اوتدارك محيطي است كه نسبت به رفتارهايي كه آموزشگاه مهم تشخيص ميدهد حساس باشد. يعني محيطي به وجودآيد كه آن دسته از رفتارهايي كه مطابق با اهداف از پيش تعيين شده است را تقويت نمايد. بدين ترتيب فرايند يادگيري در رويكرد رفتاري صرفاً متمركز بر معلم وفعاليتهاي آموزشي اوست و يادگيرنده نقشي منفعل گيرنده دانش را دارد. (هرگنهان ،السون 1997)
يادگيري از ديدگاه روانشناسي شناختي
از نظر روانشناسان شناختي رفتار به صورت وسيله يا سرعتي براي استنباط و استنتاج پديدههاي شناختي يا آنچه در ذهن انسان ميگذرد مورد توجه قرار ميگيرد. وعلاقه آنها بيشتر به فرايندهاي ذهني است كه از طريق آنها اطلاعات دريافت ميشوند و به راههاي مختلف تغيير مييابند و به صورت رمز در آمده درحافظه ذخيره ميگردند و در نهايت براي استفادههاي بعدي از حافظه بازيابي ميشوند. (نيسر 1967 به نقل از سيف 1373)
مبانی نظری یادگیری و تکلیف
دارای 90 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.
دارای 90 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد.